بیانیه لوزان را هر چه بنامیم و هر توفیقی برای آن در جهت حفظ مصالح ملی قائل باشیم، نباید فراموش نمائیم که نشان از جهتگیریهای کلان توافقنامهای دارد که ظرف سه ماه آینده بین ایران و 1+5 به نگارش درخواهد آمد. بنابر این فرصت بسیار مناسبی است تا همه صاحبنظران بر این مسئله متمرکز شوند که مسئولان کشورمان چه تدابیری میبایست بیندیشند و چه تضمینهایی را باید دریافت دارند تا کشورهای غربی حامی صهیونیستها نتوانند در عمل نقض عهد مکتوب کنند آنگونه که در قرارداد الجزایر کردند.
لذا صاحبان سلائق سیاسی مختلف به جای پرداختن به مسائل فنی و توزین دادهها و دریافتیها - که علیالقاعده - مرکزیت کشور میبایست در این زمینه سیاست مدون و دقیقی داشته باشد تا تمایلات مجریان نقش چندانی ایفا ننماید - میبایست بر این امر متمرکز شوند که تاریخ یکبار دیگر تکرار نشود. بدون تردید با دولتهایی مواجهیم که در مقلوب کردن واژهها متبحرند. زیادهخواهانی که با سوءاستفاده از واژه استعمار به عنوان آبادانی در عمل منفورترین نتیجهها را عاید ملتها ساختند، کارنامهای از خود باقی گذاشتهاند که به هیچ وجه نباید از آن غافل شد.
پیشنیاز توجه به اولویتها، دوری جستن جریانات سیاسی کشور از بخشینگری به مسائل ملی است. چه آنان که زوقزدگی را نسبت به بیانیه لوزان ترویج میکنند و چه افرادی که خط قرمز بر همه تلاشهای دولت به ویژه تیم مذاکره کننده میکشند، درایت متناسب با یک مسئله ملی را از خود بروز نمیدهند.
باید توجه داشت ذوقزدگیها چه در قالب مراسم استقبال از تیم مذاکره کننده یا دعوت به جشن خیابانی در فضای مجازی - به ویژه اگر نشانههایی از نقش دستاندرکاران در آن نمود یابد - دست تیم مذاکرهکننده را برای چانهزنی در زمان نهایی و مکتوب کردن توافقات میبندد و البته نادیده گرفتن زحمات تیم مذاکره کننده از سوی جناح مقابل میتواند در بروز چنین حرکتهای پوپولیستی و اردوکشیهای خیابانی تعیین کننده باشد.
در جبهه مقابل چگونه آمریکاییها توانستهاند طرح دیدگاههای مختلف و چه بسا واگرنما را به گونهای هدایت کنند که برآیند آن مطالبه وارد آوردن فشار بیشتر به ایران باشد. به عبارت دیگر صاحبنظران و منتقدیان به جای تحقیر و تخفیف دستاوردهای تیم مذاکره کننده کشور خود، همواره بر این نکته تاکید میکنند که این توافقات برای تضمین موقعیت برتر اسرائیل در منطقه کافی نیست لذا برای تامین مطالبات این پایگاه غرب سرمایهداری در منطقه خواهان تحمل محدودیتهای بیشتری بر ایران میشوند.
این چند صدایی در نهایت تقویت مواضع تهاجمی تیم مذاکرهکننده آمریکا را در پی خواهد داشت. ضمن اینکه اینگونه هدایت چند صدایی میتواند تیم مذاکرهکننده ایران را نیز به این برداشت غلط سوق دهد که اگر هرچه زودتر با این جناح در آمریکا توافق نرسد با جریان بسیار تندروتری مواجه خواهد شد.
با عنایت به اینکه در مسائل پیچیده و کلان هر نوع شتاب و تعجیل میتواند نتایج نامطلوبی به بار آورد، باید اذعان داشت مذاکرات چند ساله ایران با دول مطرح غربی، ایران را به عنوان قدرتی کنشگر در سطح جهان مطرح ساخته است. صیانت از چنین جایگاهی به عوامل مختلف از جمله چگونگی نهایی شدن توافقات و دریافت تضمینهای لازم بستگی دارد. از جمله عوامل دیگر فرصتشناسی مبتنی بر شناخت دقیق دشمن است.
آمریکاییها به صراحت سخن از ادامه تحریمها به بهانه موضوعات دیگری همچون موشکهای بالستیک یا حقوق بشر به میان میآورند. هرچند لغو تحریمهایی که به بهانه نگرانی از فعالیتهای صلحآمیز ایران تحمیل شده یک دستاورد بزرگ محسوب میشود. اما اگر از این فرصت استفاده مطلوب نشود با فاصله زمانی مجددا میتوانند زمینه همراهی با برخی سیاستهای ضدایرانی واشنگتن فراهم آید هرچند آسان نخواهد بود.
نکته دیگری که در این مذاکرات نباید از آن غافل بود اینکه آمریکاییها همواره از موضع و به نمایندگی از جهان سخن میگویند. گاه تکرار این ادعا مسئولان ایران را تحت تاثیر قرار میدهد.
کما اینکه ریاست محترم جمهوری در گزارش اخیر خود به مردم چند بار از تعبیر مذاکره با جهان استفاده کرد. مذاکرات ما در موضوع هستهای عمدتا با کشورهای غربی حامی صهیونیستها با محوریت آمریکاست. هرگز ملتها و حتی دول جهانی این بیعدالتی را نمیپذیرند که در کشورهای دارای سلاح هستهای و حتی استفادهکننده از آن منادی نگرانیهای بشریت در زمینه جنگافزارهای کشتار جمعی باشند.
اینکه آمریکا طی چند سال توانست با استفاده از ابزارهای تهدید و تطمیع شماری از کشورها را با سیاستهای ضدایرانی خود همراه سازد بدان معنی نیست که امروز ما با جهان مواجهیم. اگر واشنگتن حتی اکثریتی نسبی را در کنار خود میدید هرگز ابزار نظامی و زورمدارانه خود را به آخرین گزینه بدل نمیساخت. اگر مدعی کدخدا بیجهان تن به مذاکرهای طولانی با ایران میدهد ناشی از آن است که جهان هر روز بیشتر از دیروز از آمریکا فاصله میگیرد.